پيام دوستان
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
* راوندي *
103/2/5
اسپايکا
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
اسپايکا
از همون اول ميخواستم پيشرفته بودن رو به هر کس که مياد تو وبم القا کنم :D
اسپايکا
{a h=beautifullove}کلبه تنهاييمريم{/a} همينطوره :)
* راوندي *
پريشب وبلاگهاي من به قتل رسيدند :'(
+
[تلگرام]
ستون ستون دلم روان شود بِبويِ عاشقي
بِپايِ سر ،بِپايِ جان ، روان بِکويِ عاشقي
خوشا دلي که تا رسد بِبَحرِ آرزويِ خويش
شبيه قطره متصل شود بِجويِ عاشقي
وخوانده رويِ نيزه آيه هايِ نور را سرش
که رَهنمايِ جان شود بِجستجويِ عاشقي
سري که در ره خدا، بريده گشت از قفا
لبِ عطش گرفته اش،شد آبرويِ عاشقي
و صاحبِ عمودِ آخرين ،اميرِ معرفت
بريده دست ميدهد به دل سبويِ عاشقي
#مهدي_زکي_زاده
در راهِ خدايِ #حسين ع و بر مرامِ #ظلم_ستيزي و #خدا_محوري و #مردمداري و #رعايت_حق_الناس همچون حسين ع باشيم ،الهي
آسانسور کيهان گستر
102/11/7
مطالعه مطلب اينستاگرام مارکتينگ و نکات طلايي پيشرفت در آن! در سايت آنکادر https://uncadr.com/%d8%a7%db%8c%d9%86%d8%b3%d8%aa%d8%a7%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d9%85%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%aa%db%8c%d9%86%da%af-%d9%88-%d9%86%da%a9%d8%a7%d8%aa-%d8%b7%d9%84%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a2%d9%86/
+
[تلگرام]
آهويِ غزلخوانم و دلبسته ات اي شير
ايکاش که صيدت شوم از پرتوِ تقدير
زحمت به شکارم نکش اي مهرِ رُخَت دام
دل ، تا که شکارت شود آيد سويِ نَخجير
از چشمِ غزالم غزلِ عشقِ تو بارد
درحسرتِ آغوش تو از زندگي ام سير
مي غُرّي و مي خندي و شاداب و جواني
در عشقِ تو گريانم و دور از تو دلم پير
آزادم از آنروز که در دامِ تو افتاد...
اين دل، دلِ از عالَم و آدم شده دلگير
با اينهمه گرگ و سگ و روباه در اين دشت
آهويِ غزلخوانم و دلبسته ات اي شير
#مهدي.زکي زاده
آسانسور کيهان گستر
102/11/7
+
[تلگرام]
چنان ماهي به شام تار,دختر
دلش از مهر حق سرشار,دختر
انيس مادر است و يار بابا
گل دردانه ي دادار, دختر
سرود رحمت حق,جلوه ي مهر
ظريف و ناز و شيرين کار, دختر
شروع شعر شاد شهرخورشيد
سحر را ميکند بيدار, دختر
زمان تنگي دل, خواهرانه
برادر را شود غمخوار, دختر
واز خواهر تواند کم نمايد
به يک گلخنده صد آزار, دختر
دري ازباغ جنت ميگشايد
پدر را لحظه ي ديدار, دختر
چومادر درنماز عشق باشد
بجان با چادر گلدار, دختر
کند با پاکي و طنازي و مهر
خدا را شکر پر تکرار, دختر
تبسم برلبش, گلواژه ي مهر
چنان ماهي به شام تار, دختر
#مهدي.زکي زاده
مبارکباد #روز_جهاني_دختر
بردختران مهربان و پاک سرشت و نيکو گفتار و کردار و انديشه ي سرزمينم
*قاصدك*
102/9/4
براي افزايش بهره وري و سود بيشتر در مجموعه کارواش خود از دستگاههاي کارواش بخار ما استفاده کنيد: https://cars-wash.com/steam-car-wash/
+
+
به نام خدا
.
.
*دلتنگي*
تنها واژه ايست
ک در *سطر سطر اشعارم*
دست وپا ميزند
ميخاهم همه را رها کنم
ميخاهم با همين دل تنگم قدم بگذارم در* دشت روياها*
وخود را بسپارم ب *قاصدک هاي عاشقي* ک در *دشتت* رها کردي
*ب من نظاره کن*
*تو نيستي* و *شعرهايم چ دلگير بي تو برگزيده* ميشود
بين کدام قاصدک ها ب نظاره نشسته اي
ک *هواي مهربانيت* را چنين در همه جا پر کرده اند
*اي بانوي دشت روياها*
.
.
.
|دختردوست داشتني|
my writings
102/6/9
+
+
به نام خداوند مهرباني ها
.
.
*مهربان مادرم*
ميداني
*مهربانيت عاشقانه* است
و
*شکوه نامت زيبا*
*مادر جان*
اينجاکسي هست
ک به *رج ب رجِ دلتنگي هايت*
*بوسه بزند*
*برگرد*
*قاليچه دلتنگي *هايمان
*رج هاي آخرش* را هم
دارد *تمام* ميکند...
.
.
.
|دختر دوست داشتني|
my writings
102/6/9
5 فرد دیگر
41 فرد دیگر
+
[تلگرام]
++
به نام خدا
.
*چشمانم قهوه ايست
موهايم مشکي
و دلم روشن به آمدنت
نشسته أم مشغولم به شمارش روزها
و صفحات تقويم را نگاه ميکنم
ميدانم مي آيي
ومن ب اميد آن روز حوالي چشمانت هستم...*
.
.
.
|دختر دوست داشتني|
my writings
102/6/9
+
وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي
.
#عيدتون_مبارک
Miss fatima
102/6/8
+
[تلگرام]
به دوعالم ندهم ذره اي از خاک وطن
تا شوم ذره اي از خاکِ غزل خيزش،من
ساقه ام خشک اگر از دشمن و خويشَ ست چه غم
ريشه اي سبز مرا هست دراين ديرِ کُهن
#مهدي_زکي_زاده
شادو آبادو آزادباد ايرانمان الهي
مطالب حقوقي جديد
102/5/29
+
[تلگرام]
پرواز بدون بال و پر سهم دلم
درحصرم و رؤياي سفر سهم دلم
اي عشق سرت سلامت هرجاهستي
ازچشم توهست يكنظرسهم دلم؟
#مهدي.زکي زاده
صبح روزعيدميلاد امام مهرباني مان بخيروشادماني باد,بهاري باشيم الهي
مطالب حقوقي جديد
102/5/29
+
[تلگرام]
دل به آغوش انزوا بستم
منزوي خواندم و ترانه شدم
کندم از هرچه غير مهرت دل
غرق رويايِ شاعرانه شدم
خش خش از مرگ برگ مي خنديد
مردِ دلسردِ کوچه يِ پاييز
روي هر شاخه ام تبر مي رُست
جاي هرضربه اي جوانه شدم
کوچه درگيرِ کوچِ مهتاب و...
بسترِ قرصِ ماه بي خواب ...
اشکِ رعيت، شراب ارباب ...
شمع دلمرده را زبانه شدم
بغضِ غم مي خورد گلويم را
نان زند قيدِ آبرويم را
خون دل پر کند سبويم را
با گسل ها همآشيانه شدم
گله را جاي گرگ، چوپان خورد
زندگي در حياتمان مي مُرد
شحنه را دزد تا به زندان برد
پشتِ خونريزِ تازيانه شدم
شک نشان کرده شيخ ايمان را
داده بر سفره ها غم نان را
بسکه بدعهد بسته پيمان را
سمت پيمانه ها روانه شدم
تيرِ تقدير و داغ مرغ سحر
جنگل شعله، رقص خاکستر
مرگ اميّد و نسل ناباور
هر سري خسته بود، شانه شدم
زير بار زمانه خم نشدم
منت آلوده ي ستم نشدم
غرق روياي بيش و کم نشدم
فارغ از بند آب و دانه شدم
#مهدي_زکي_زاده
Mi amor
102/4/17